سیب دندان زده از زبان چهار نفر....

اسلایدر

(ღღ ♥ღღღ ... بچه های میهن ... ღღღ♥ ღღ )
ورود شما به اين وبلاگ را خوش آمد مي گوييم

 

 

سیب دندان زده از زبان چهار نفر....


 

 

از زبان پسر:

تو به من خندیدی و نمیدانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم

باغبان در پی من تند دوید٬ سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه٬

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا

باغچه کوچک ما سیب نداشت؟

 

جواب دختر:

من به تو خندیدم چون که میدانستم

تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی

پدرم از پی تو تند دوید و نمیدانستی

باغبان باغچه همسایه پدر پیر من است!

من به تو خندیدم تا که با خنده خود٬

پاسخ عشق تورا خالصانه بدهم.

بغض چشمان تو، لرزه انداخت به دستان منو

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک.

دل من گفت: برو. چون نمیخواست به خاطر بسپارد

گریه ی تلخ تو را. و من رفتمو هنوزسالهاست

که در ذهن من آرام آرام٬حیرت و بغض تو تکرارکنان

میدهد آزارم٬ ومن اندیشه کنان غرق این پندارم

که چه میشد اگر باغچه ی کوچک ما سیب نداشت!

 

گفته های پدر دختر:

او به تو خندید و تو نمیدانستی این که او میداند

تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی

از پی ات تند دویدم٬ سیب را دست دخترکم دیدم

غضب آلود من نگاهت کردم٬ بر دلت بغض دوید

بغض چشمت را دید٬ دل دستش لرزید

سیب دندان زده از دست دل افتاد به خاک

ناگهان رفت وهنوز٬ سالهاست که در چشم من آرام آرام

هجر تلخ دل و دلدار تکرارکنان میدهد آزارم...

از گفته های سیب:

دخترک خندید و پسرک ماتش برد!

که به چه دلهره از باغچه همسایه٬سیب را دزدیده

باغبان از پی او تند دوید٬ به خیالش میخواست

حرمت باغچه و دختر کم سالش را٬ از پسر پس گیرد!

غضب آلود به او غیظی کرد٬ این وسط من بودم

سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم

من که پیغمبر عشقی معصوم٬

بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق

و لب و دندانِ تشنه ی کشف و پر از پرسشِ دختربودم

و به خاک افتادم٬ چون رسولی ناکام!

هر دو را بغض ربود...

دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت:

"او یقینا پی معشوق خودش می آید"

پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:

"مطمئنا که پشیمان شده بر می گردد"

سالهاست که پوسیده ام آرام آرام!

عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز!

جسم من تجزیه شد ساده ولی ذراتم٬ همه اندیشه کنان

غرق در این پندارند:

این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت...

(.................................................................................)

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



ارسال توسط حامد










تونل ها ثابت کردند که حتی در دل سنگ هم ، راهی برای عبور هست ... ما که کمتر از آنها نیستیم ، پس نا امیدی چرا ؟